آقا یه سری سوال فنی: 

1-چطوری تو تایم امتحانات زنده میمونید؟ (یا قبلا زنده میموندید)

2-چطوری تو تایم کنکور زنده میمونید؟(و بازم یا قبلا زنده میموندید)

3-وقتی خسته یا ناراحت میشید چه کارایی انجام میدید که آرامشتونو دوباره به دست بیارید؟

.

.

همه بگید میخوایم از تجربیات همدیگه استفاده کنیم....

مخصوصا اینجانب بنده اونم تو این تایم امتحانات و کنکور سال دیگه و این حرفا 

  خب اول خودم بگم... من تو تایم امتحانات با خوراکی زنده میمونم یعنی غذا

تقویتی به مغزم نرسه کلا باتریم خاموش میشه

و واسه کنکورم فقط به تابلو آرزوهام نگاه میکنم اونوقت حالم سر جاش میاد

و وقتی ناراحتمم میخوابم و بیدارم که شدم به هیچکس محل نمیزارم بعد چند روز

حالم خوب میشه

اهان وقتی هم که خسته م بازم میخوبم....کلا خواب بخش بزرگی از زندگی منو

زیر سایه ش جا داده

 همین الان یه فیلم دیدم  فیلمه یه  رمانی که همیشه از خوندش سر باز میزدم

و به قول خودمون طفره میرفتم هرچقدر هم که همه میگفتن عالیه و هرچقدر

هم که بین تمام کتابا نظرمو جلب میکرد بازم سعی میکردم نخونمش ولی چند

وقت پیش سر کلاس ادبیاتمون یکی از دوستام درست همون رمانو معرفی کرد

(ما داخل کلاس عادت داریم هر چند وقت یه بار کتابایی که میخونیمو معرفی

میکنیم)خب داشتم میگفتم دوستم همون رمانو معرفی کرد و من مثل همیشه

چشمم به جلد وقطر رمان نیافتاده سرمو گذاشتم روی میز که بهش گوش

نکنم(فک کنم یه خصومت درونی داشتم اصلا خخخ) ولی علی رغم میلم تیکه

ی اخر حرفشو شنیدم که گفت:(( نه آخرش خیلی متفاوته با اینکه عاشق

میشه بازم سر 6 ماه خودکشی میکنه)) هرچند یه ذره قلقلک شده بودم که

بفهمم قضیش چیه ولی انگار بازم  نمیخواستم بهش فکر کنم  دو روز بعد از

یکی از دوستام فیلم ساخته شده از روی رمانو گرفتم و دقیقا تا همین امشب

که ماه ها از گرفتن اون فیلم میگذره اصلا نیم نگاهیم به فولدری که فیلم توش

بود نکردم تا اینکه امروز عصر دلم خواست فیلمو ببینم و الان عاشقش شدم...

به نظرم عالی بود مخصوصا دیالوگای شخصیت مرد فیلم(اسم کارکترش ویل

بود) به نظرم خیلی خوب به تصویر کشیده بود و بیان میکرد خواسته های مردی

که قراره چند روز دیگه خودکشی رسمی بکنه در خالی که عاشق شده و

خیلی فوق العاده از اینکه حتی اگر زنده باشه هم نمیتونه اونجوری وقتی سالم

بود زندگی کنه حرف میزد به نظرم ویل 3 تا زندگی داشت یکی قبل از تصادفش

یکی بعد از تصادفش و یکی بعد از دیدن لوئیسا(کاراکتر زن فیلم) و فک میکنم با

تمام وجودش میخواست که زندگی  زمان سالم بودنش رو با لوئیسا داشته

باشه  و در کل عااااالی بود (حتی چهرشم خیلی خواستنی بود یعنی وقتی

میخندید دوستادشتم دستمو ببرم داخل مانیتور و لپشو بکشم)........ اوه بیخیال

دیگه خیلی حرفیدم پیشنهاد میکنم  حتما فیلمش رو ببینید یا رمانش رو

بخونید(هنوزم رمانش رو نمیخونم) 

اسم رمان:من پیش ازتو

نویسنده:جوجو مویز

اسم فیلمم همینه

 درضمن این نویسنده رمان  پس از تو رو هم داره (خیلی معروفه اصلا الان که

دارم دربارش مینویسم حس میکنم هیچکس نیست که ندونه داستان این رمان

هارو ...به جز من تا دقایقی پیش خخ...)

و عکس پوستر فیلم هم که اینها ....

.

.

.

 پس از فیلم نوشتی  از  نیر

 به به اقا بیاید ببینید چی آوردم واستون

قالب جدید 

چطوره عایا؟

خوبه یا همون قبلی بهتر بود؟

نوروز نود و هفتتون مبارک 

.

.

من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی

گیر لحن بم مردانه ی محکم نشود

 شعر از نفیسه سادات موسوی

خب امروز میخوام چند تا از بهترین انیمیشنایی رو که دیدم رو بهتون معرفی کنم بلکه م شما هم دلتون خواست و دیدینشون و کیف کردین و البته اینم  بگم که همشوووون خستگیتون رو از تنتون در میاره و به قول خودمون حالتونو خوببب سر جاش میاره

خب اولیش شازده کوچولو هست این انیمیشن بر اساس کتاب انتوان دوسنت اگزوپری هست و خیلیییییییییی جذاب داستان شازده کوچولو رو به تصویر کشیده البته اینم بگم که یه سری شاخ و برگ هایی هم داره که  داستان رو جذاب تر میکنه واستون

دومیش :شش ابرقهرمان

واااااااااااای نگم براتون که این انیمیشن خیلیییییی نازه یعنی به شخصه دوستدارم یدونه بیمکس توی خونه داشته باشم و همش بغلش کنم  و اما داستان از این قراره که هیرو یه پسر بچه ی نابغه و درعین حال خفن شیطون و ایناس که رباط سازی رو خیلی دوستداره یه روز طی اتفاقاتی میره دانشگاه داداششو میبینه که بع ایول اینا همشون مث من خفنن و خلاصه باکمک داداششو دوستاش یه اختراع خفن رو درست میکنن و بقیشم نمیگم که مزش نره ........ اها اها بیمکس که گفتم رباطی هست که تاداشی برادر هیرو درستش کرده

سومیش هم  من نفرت انگیز3 وووووووووووی این قسمت از من نفرت انگیز خیلیییییی بامزه بود یعنی من اگه جایه گرو بودم تموم روزمو با مینیون ها سر میکردم  تازه اتاقمم میدادم اونا مرتب کنن

خب جونم براتون بگه که داخل این قسمت از مجموعه های من نفرت انگیز یا همون مینیون های خودمون گرو(صاحب مینیون ها)  از کارش اخراج میشه و بعدشم میفهمه که یه برادر خیلی باحال داره و برادرشم کلی چیز میز خفن از پدرشون داشته ولی خیلی به قول خودمون  به درد خلاف ملاف نمیخورده و ولی با این اوصاف همدیگه رو میبینن و .......  اگه بگم بقیشو مزش میره